مقدمه
در اواخر قرن نوزدهم، وقتی ساختارگرایان در حال تجزیه ذهن به اجزای کوچک بودند، مکتبی نوظهور در آمریکا سر برآورد که تمرکز خود را از «چه چیزی هست؟» به «چه کاری انجام میدهد؟» تغییر داد. این مکتب، کارکردگرایی در روانشناسی بود.
در این مقاله، با مفهوم کارکردگرایی، بنیانگذاران آن، تفاوتش با ساختارگرایی و تأثیر آن بر روانشناسی مدرن آشنا میشویم.
کارکردگرایی چیست؟ تعریف و بنیان نظری
تعریف کارکردگرایی
کارکردگرایی (Functionalism) مکتبی در روانشناسی است که بر کارکرد ذهن و رفتار انسان در سازگاری با محیط تمرکز دارد. این رویکرد میپرسد:
ذهن و رفتار چه نقشی در بقا، یادگیری و انطباق با محیط دارند؟
هدف اصلی
بهجای تجزیه تجربه به عناصر، کارکردگرایان بر این باور بودند که باید عملکرد کلی ذهن در شرایط واقعی زندگی بررسی شود.
بنیانگذاران و چهرههای کلیدی کارکردگرایی
ویلیام جیمز (William James)
پدر کارکردگرایی و نویسندهٔ کتاب مشهور «اصول روانشناسی» (1890)
- معرفی مفهوم جریان آگاهی (stream of consciousness)
- تمرکز بر تجربهٔ پیوسته و پویا، نه ایستا
جان دیویی (John Dewey)
- تمرکز بر پیوند ذهن، یادگیری و جامعه
- پایهگذار روانشناسی تربیتی نوین
جیمز آنگل (James Rowland Angell)
- از دانشگاه شیکاگو
- تأکید بر بررسی عملکرد ذهن در سازگاری با محیط، نه ساختار آن
اصول کلیدی مکتب کارکردگرایی
- ذهن در خدمت بقاست؛ فرآیندهای ذهنی باید نقشی سازگارانه داشته باشند.
- آگاهی یک کل پویاست، نه اجزایی منفصل.
- یادگیری، حل مسئله و تجربه باید در بستر اجتماعی بررسی شوند.
- روانشناسی باید کاربردی باشد؛ از آموزش تا تربیت و کار
تفاوت کارکردگرایی با ساختارگرایی
ویژگی | ساختارگرایی | کارکردگرایی |
---|---|---|
بنیانگذار | ادوارد تیچنر | ویلیام جیمز |
سؤال محوری | ذهن از چه اجزایی ساخته شده؟ | ذهن چه کاری انجام میدهد؟ |
روش | دروننگری دقیق | مشاهده، تجربه، آزمون |
رویکرد | ایستا و تحلیلی | پویا و کاربردی |
زمینه اجتماعی | آزمایشگاهی و آکادمیک | کاربردی و زندگی واقعی |
تأثیر کارکردگرایی بر روانشناسی مدرن
✅ آغازگر مسیر روانشناسی کاربردی
✅ شکلگیری روانشناسی تربیتی، صنعتی، اجتماعی
✅ ترویج روشهای متنوع تحقیق (نه فقط دروننگری)
✅ بستر نظری شکلگیری رفتارگرایی
نقدها و محدودیتها
- تعریفهای مبهم از «عملکرد»
- نبود چارچوب نظری منسجم
- عدم ارائه روشهای اندازهگیری دقیق
- جذبشدن تدریجی در رفتارگرایی و محو شدن تدریجی بهعنوان یک مکتب مستقل
میراث کارکردگرایی در قرن ۲۱
امروزه روانشناسی مدرن در بخشهایی همچون:
- روانشناسی آموزش
- روانشناسی صنعتی/سازمانی
- طراحی محیطهای یادگیری
- تحلیل رفتار مصرفکننده
بهشدت وامدار تفکر کارکردگرایانه است.
نتیجهگیری: چرا شناخت کارکردگرایی مهم است؟
کارکردگرایی نقطهی عطفی در تاریخ روانشناسی بود؛ انتقال تمرکز از ساخت ذهن به کارکرد آن در زندگی واقعی. این مکتب نهتنها رویکردی تازه به انسان ارائه داد، بلکه راه را برای مکاتب عملیتر و نهادهای روانشناسی کاربردی هموار ساخت.
دعوت به اقدام (CTA)
اگر این مقاله برایتان مفید بود، پیشنهاد میکنیم مقالههای دیگر ما درباره ساختارگرایی، ویلیام جیمز و جان دیویی را نیز مطالعه کنید. برای دریافت مقالههای بعدی، در خبرنامه ما عضو شوید.
🔖